پدرم نام حامد را بر من نهاد و من نیز به تلافی شهرت وی را که (مرادیان) بود از آن خود کردم. از کودکی فکر می کردم آدم بزرگی خواهم شد و البته هنوز هم همین فکر را می کنم. چیزهای خیلی کمی را در زندگی زیاد دوست دارم. مهمترین خاصیتم این است که کودک درونم را نمیشود سر جایش نشاند . بنابراین تحمل هیچ فضای جدی و در چارچوب را ندارم. برای همین هم به شوخی و طنز متوسل شدم. صرفا برای توجیه کودک درونم و شکستن فضاهای جدی .
خانواده ام مرا فردی غیر قابل پیش بینی میدانند .از نوجوانی دیدم شعرم می آید. نشستم و نوشتم. و بعد فهمیدم که فقط باید بخوانم و بنویسم. از کودکی عاشق این بودم که صدای خودم و دیگران را ضبط کنم. بزرگتر که شدم علاوه بر اینکه عاشق چیزهای دیگر شدم ،یاد گرفتم روی نوار، صداها را تدوین و میکس کنم. یادم می آید شب کنکور دانشگاه که همه همکلاسیهایم درس می خواندند من برای پسرعمه هایم نمایشنامه رادیویی نوشتم و با چند افکت مختف توی ضبط صوت شوهرعمه م صدا ضبط میکردیم که همیشه نوارش توی کشوی میزم است.
این ها دست نوشته های حامد مرادیان مرد شناخته شده رادیو جوان بود.....
منبع:akhmoo.com
نطر در: ازصدای جوان چه میخواهید؟