اشعار طنز از آقای استاد احمدرفع خطر
بی همگان به سر شود بی تو مگر نمی شود ؟!
در دل بی قرار من عشق تو شر نمی شود
گر نروی تو از برم من بگریزم از درت
موهبتی برای من مثل سفر نمی شود
لطف کن ای نگار من دور شو از کنار من
با دو – سه متر فاصله رفع خطر نمی شود
کور شد اشتهای من ناز نکن برای من
قند و عسل برای تو مثل پسر نمی شود !
اسب خیالِ شعر من می رمد از کنار تو
عشوه ی بیهوده نکن اسب که خر نمی شود
هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی
دامن ضد آبِ من یک ذره تر نمی شود
سرو چمان من دگر همدم گل نمی شود
میل چمن نمی کند سیخ ِ جگر نمی شود !
دایره ی خیال اگر مستِ شعاع ِ چشم تو
زاویه ی نگاه من با تو وتر نمی شود (؟!)
حرف به افراط زدم گیج شدم قاط زدم
شعر که همواره چنان درّ و گهر نمی شود
یا تو بیا به خانه ام یا ببرم به خانه ات
یا برو بی خیال شو یا دم ِ در نمی شود
مایه ی انحراف من ! گوش کن اعتراف من :
بنده هم عاشقم ولی زیر ِ گذر نمی شود !
***
ک!
تحقیق نکن ریشهی هرچیز کجاست
هی فکر نکن پایهی این میز کجاست
وقتی "ک"ی تصغیر به کهریزک هست
حالا تو ببین که اصل کهریز کجاست...!
******
پذیرایی!
شخصی افتاد توی یک گونی
رفت با پای خود به مهمونی
آنچنان شد از او پذیرایی
شد تمام مجاریاش خونی!
صبح، صبحانه نانِتست و کره
ظهر ششلیک، شام بریونی
قیمه و قورمهسبزی مخصوص
کل انگشتها فسنجونی
پشت هم مرغهای سوخاری
وای عجب سینهای عجب رونی!
موز ِ ممتد، خیار ِ طولانی
تازه با قطر ِ غیر قانونی!
یک پذیرایی مفصلتر
از پذیرایی همایونی
میهمان حریص بیجنبه
در شگفت از چنین فراوونی
پخته خورده، نپخته قی میکرد
بیشعور ِ کثافتِ احمق!
***
بیم دارم که شرح بیش از این
بنشاند عرق به پیشونی
این فقط شرح یک ضیافت بود
اصل موضوع را که میدونی...
****
کار دنیا همیشه برعکس است
کی شعر تر انگیزد شاعر که حزین باشد
اما چه کند وقتی او حرفهاش این باشد...
-------------
در خیابان کمی کتک خوردی
نشِکستی ولی ترک خوردی
بستهی چیپس توی دستت بود
ناگهان از دو جا پفک خوردی
یک عدد چوب توی هفتم تیر
دو عدد میله در ونک خوردی
سه عدد چیز نیز شکل چماق
مثل یک جور بیلبیلک خوردی...
***
میرسی پای جعبهی جادو
تا ببینی چقدر چک خوردی
پخش اخبار میشود آغاز
تازه فهمیدهای کلک خوردی
رفته بودی اراذل و اوباش(!)
سگ بغل کرده، آیسپک خوردی
عربده میکشیدهای از بس
چیز بدتر از ایستک خوردی
تازه یک عده را کتک زدهای
گول اخبار قاصدک خوردی...
***
کار دنیا همیشه برعکس است
زدهای منتها کتک خوردی...
********
کجستان!
«خشت اول چون نهد معمار کج»
خشت دوم میشود ناچار کج
«تا ثریا میرود دیوار کج»
با ثریا میشود معمار کج!
«یار بد بدتر بود از مار بد»
البته وقتی نباشد مار کج!
هرچه در دنیای عادی هست راست
هست در اطرافمان بسیار کج
شاطر و سلمانی و خیاط کج
پادو کج، قصاب کج، نجار کج
کج مهندس، کج مربی، کج مدیر
کج پزشک و نرس کج، بیمار کج!
درس کج، شاگرد کج، استاد کج
فکر کج، گفتار کج، رفتار کج
راه کج، راننده کج، مقصود کج
میرسد قطعا به منزل بار کج!
بس که خم شد پشت گلدان تارزن
شد پس از اجرای زنده تار کج!
مثل یوزارسیف و مثل شهریار
میشود حتما عمر مختار کج!
بیتعارف من، شما، ایشان، همه
فرد گمنام و سوپراستار کج
مشتری، کالا، فروشنده، دکان
هرچه میبینم در این بازار کج
دایره وقتی نباشد خوب گرد
بوده حتما سوزن پرگار کج
«درد ما را نیست درمان الغیاث»
قبله هم با عرض استغفار کج!
***
مکتب نابیاست کجدار و مریز
تا ابد ما را نگهمیدار کج...!
***************
***************
تو شهر ما که زندگی جاریه
هرجایی که بری چمنکاریه
چمن که با سلیقه تزیین میشه
فضای سبز شهر تامین میشه
یه عده هرجایی رو گیر میارن
کود میپاشن، بذر چمن میکارن
البته هرچی بذر هم بریزی
تا آب ندی در نمیاد چیزی
این وسط اونچیزی که خیلی زیباس
سیستم آبیاری چمنهاس
به لطف و ابتکار شهرداری
مدرنه این سیستم آبیاری
هرجای این شهرو چمن میکارن
آبپاش خودکار وسطش میذارن
این آبپاشا یهجوری تنظیم میشن
که هرجا رو خیس بکنن جز چمن
یه آن اگر حواستون نباشه
زرتی به سر تا پاتون آب میپاشه
داری برای خواستگاری میری
یهو میبینی داری دوش میگیری
کتت اتوکشیده و جدیده
که میشی مثل موش آبکشیده
تو التهاب قبل خواستگاری
تشنهی عشقی، میشی آبیاری
اگر که تو ماشین شخصی باشین
بدون شک آب میپاشه تو ماشین
با اخمای تو هم و هیکل خیس
میری سراغ عشق تازه تاسیس
الهی عشقا آبکی نباشن
آبپاشا روی چمن آب بپاشن
**********
**********
ممکن است شیرخشک گران شده باشد، شاید هم شیرخشگ گران نشده باشد. اما آنچه در آن شکی نیست این است که شیرخشک برای کودکان چیز مفیدی نیست و باید هرچه سریعتر به فکر جایگزینی مناسب برای آن باشیم. پس در ادامهی مطلب جایگزینهایی برای شیرخشک پیشنهاد میشود. ضمنا لازم نیست برای دیدن ادامهی مطلب روی ادامهیمطلب کلیک کنید چراکه کل مطلب همین است که میبینید.
روشن کردن تلوزیون
البته واضح است که اینروزها با توجه به رشد ارتباطات و فنآوری اطلاعات در کمتر خانهای تلوزیون خاموش است. اما اگر معدود خانوادههایی هم تلوزیون را خاموش کردهاند بهتر است آن را روشن کنند. وقتی تلوزیون اینقدر در سرگرم کردن بزرگترها موفق بوده حتما در سرگرم کردن کودکان به منظور فراموش کردن شیرخشک توفیق خواهد داشت. برای اینکار لازم نیست تلوزیون حتما برنامه کودک پخش کند، بلکه در مواقعی که برنامههای دیگری هم پخش میکند در سرگرم کردن کودکان موفق خواهد بود.
توزیع روزنامه بین کودکان
معمولا وقتی بزرگترها روزنامهای در دست دارند، برای جلوگیری از تصاحب روزنامه، با کودکان در حال نبردند. روزنامه خودبهخود برای کودکان جذابیت فراوانی دارد و کودکان میتوانند ساعتها با روزنامه مشغول باشند و به شیرخشک فکر نکنند. از آنجایی که کودکان عموما سواد خواندن ندارند، برای اینکار بهتر است صفحهی اقتصادی روزنامهها را قبل از اینکه خودمان مطالعه کنیم در اختیار کودکان قرار دهیم.
شناسایی کودکان اخلالگر
کودکان وقتی گریه میکنند از سه حال خارج نیستند. یا شیر میخواهند، یا مراحل هضم شیر قبلی که خوردهاند طی شده و یا گریهشان صرفا جنبهی اخلالگری دارد. شناسایی کودکان اخلالگر و برخورد با آنها درس عبرتی برای دو دستهی دیگر شده، حساب کار دستشان میآید و دیگر حرفی از شیرخشک به میان نخواهند آورد. مخصوصا اگر هنوز به حرف نیفتاده باشند.
آنچه خواندید قرار بود جاگزینهایی برای شیرخشک باشد اما چیز دیگری شد. بهتر است تا چیز دیگری نشده اقدامی بشود.