به صدای جوان خوش اومدی.... این وبلاگ در 13 دی ماه 1391 افتتاح شد!
این جا پاتوقی هست برای تمام ما رادیو جوانی ها...برای همه موج سوارا...
مثل تو...مثل من...
__________________
این وبلاگ برای حضور شما همراهان رادیو جوان
و اطلاع رسانی های مربوط با شبکه
و آشنایی بیشتر با رادیو جوان راه اندازی شده است. امیدوارم مورد استفاده شما دوستان عزیز قرار بگیره.
ایمیل ما :fnikiyan@yahoo.com
رادیو جوان ------ >>
تاریخ افتتاح: 4/12/1375
ساعت پخش: 24 ساعته
طول موج: FM – ردیف 88 مگاهرتز
درصد پوشش جمعیتی: 91/77
آدرس اینترنتی: www.radiojavan.ir
پست الکترونیک: radiojavan@irib.ir
شماره تماس روابط عمومی: 22040000
شماره پیامک:30000881
باشگاه رادیویی جوان ----->> تهران – بلوار آفریقا – خیابان تابان غربی –
پلاک 9-طبقه اول-باشگاه رادیویی جوان- شماره تماس: 88884938 - 88884936
ادامه...
حورا
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 ساعت 10:43 ب.ظ
وای منم بد جوری دلم مشهد میخواد!مخصوصا با دوستام!ولی خب امسال قسمت نیس
زهرا زعفرانی
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 ساعت 10:45 ب.ظ
من گوش دادم.گریه نکرد!!!
حورا
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 ساعت 10:46 ب.ظ
اون جاییشو که من شنیدم گریه نمیکرد ولی خب صداش گرفته بودونفس نفس میزد!
MASOOME
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 ساعت 10:47 ب.ظ
حدیثه جون مرسی عزیزم!!!! نه دیگه باید برم... خیییییییییییییلی بهم خوش گذشت. ممنوووووووونم از فاطمه جون و بقیه دوستان. دوست داشتید یه سری هم به وبلاگ من بزنید،شبتون قشنگ و خدانگهدار همگی.
قربونت شبخیر خانومی
زهرا زعفرانی
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 ساعت 10:48 ب.ظ
باورتون میشه امروز درس نخوندم!!!!!!! 0!!!!!!!
اره من عادت دارم
مریم
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 ساعت 10:48 ب.ظ
شتر در خواب بیند پنبه دانه دوستی داشتم که وراجی هایش گوش فلک را کر کرده بود.هر روز توی اداره مخمان را چون کله گوسفندی که در مطبخ کله پزی در حال قل قل کردن است،می پزید وچه ادا و اطوارهاکه در نمی آورد.مثلا یک روز می گفت:اینگونه نگاه نکنید که من اینجا نشسته ام وکارهای ساده ی اداری انجام میدهم.من عضو یک جبهه ی سیاسی قدرتمند هستم که در آینده ای نزدیک اداره ی کل کشور را به دست می گیرد من هم یکی از صاحب منصبان کشور خواهم بود.یا می گفت دیشب چند تن از مسئولین مهم مملکتی مهمان پدرم بوده اند.سرتان را در نیاورم.چند وقت بعد به دلیل همین خوش خیالی ها از اداره بیرون آمد.دو سالی گذشت و از او خبری نداشتم تا اینکه هفته پیش سوار آژانس شدم .راننده ی آژانس کسی نبود جز همکار خوش خیالمان هنور هم با همان اداها..به قول معروف(شتر در خواب بیند پنبه دانه... وای دستم...خستم شد چه زیاد بوداااا
وای منم بد جوری دلم مشهد میخواد!مخصوصا با دوستام!ولی خب امسال قسمت نیس
من گوش دادم.گریه نکرد!!!
اون جاییشو که من شنیدم گریه نمیکرد ولی خب صداش گرفته بودونفس نفس میزد!
حدیثه جون مرسی عزیزم!!!!
نه دیگه باید برم...
خیییییییییییییلی بهم خوش گذشت. ممنوووووووونم از فاطمه جون و بقیه دوستان. دوست داشتید یه سری هم به وبلاگ من بزنید،شبتون قشنگ و خدانگهدار همگی.
قربونت شبخیر خانومی
باورتون میشه امروز درس نخوندم!!!!!!!
0!!!!!!!
اره من عادت دارم
شتر در خواب بیند پنبه دانه
دوستی داشتم که وراجی هایش گوش فلک را کر کرده بود.هر روز توی اداره مخمان را چون کله گوسفندی که در مطبخ کله پزی در حال قل قل کردن است،می پزید وچه ادا و اطوارهاکه در نمی آورد.مثلا یک روز می گفت:اینگونه نگاه نکنید که من اینجا نشسته ام وکارهای ساده ی اداری انجام میدهم.من عضو یک جبهه ی سیاسی قدرتمند هستم که در آینده ای نزدیک اداره ی کل کشور را به دست می گیرد من هم یکی از صاحب منصبان کشور خواهم بود.یا می گفت دیشب چند تن از مسئولین مهم مملکتی مهمان پدرم بوده اند.سرتان را در نیاورم.چند وقت بعد به دلیل همین خوش خیالی ها از اداره بیرون آمد.دو سالی گذشت و از او خبری نداشتم تا اینکه هفته پیش سوار آژانس شدم .راننده ی آژانس کسی نبود جز همکار خوش خیالمان هنور هم با همان اداها..به قول معروف(شتر در خواب بیند پنبه دانه...
وای دستم...خستم شد چه زیاد بوداااا
حرفشو میزنم معصومه...ایرانصدا



خخخخ من چرا امشب انقد بدجنس شدم





آخ آره خدا کنه قسمت بشه امسال برم مشهد پارسال که نشد برم
وای بچه ها فک کنین دسته جمعی بریم

بابا مریم..............
خفنیا!!!!!!!!!!!!
باوشه معصومه شبت به خیر رفیق


پس چرا میگفتن گریه کرده؟!پس همون...بغض داشته
به به حورا برو حالشو ببر...دمت گرم مریم
اره بغض داشت
بدجنستم خوبه حدیثه
حدیثه جون واسه ما هم میل کن

مشهد
چه قدر دلم براش تنگ شده
2ساله که نرفتم
چی رو میل کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واااااااااااااااااای راس میگی فاطمه فک کن











ایشالله قسمت شه....خدا رو چه دیدین اگه دوستیمون همینطور ادامه داشته باشه شاید تونستیم یه روزی بریم
وای!ی دنیا ممنون مریم جون.شرمنده انگشتاتم درد گرفت خواهر!
تا مریم دارین دیگه غم ندارید
کی گریه میکرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟





کی بغض داشته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لحظه ای از بحث دور شدم
حسن اسماعیل پور
کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من نشنیدم
ایشالله...زیارتو میگم
منم کم کم داره وقتش میشه که برم
با اجازه ی همگی من برم ی نگاهی ب کتابام بندازم!
دوستون دارم یه عالم
کو ماستو پیالم!!!!!!
خخخخخخ!منم استعداد دارما!!!!شب خوش عزیزای من
شبخیر عزیزدلم
بچه ها بیاید ماه تولدمونو بگیم!!!
خیلی کنجکاوم!!!!
عزیزدلم توی صفحات وب بخش تولد ما تولد همه هست! شما بگو!
قرررررربانت زهرا جان


خو مریم اگه خواستی میلتو بده....بابا چیز خاصی هم نیستا بعد که گوش کردین نفرین نکنین ایشالله بری زیر تریلی 18 چرخا
حورا برات فرستادم مادر ایمیلتو چک کن
برررررررررررررررررررررا منم بفرس
10
9
8
7
6
5
4
3
2
دلم نمیاد یکو بگم
فاطمه جون بمونه واسه بعد!!


برو به کارات برس.
فدات بشم بوس بوس بوس
پاتوق بعدی کیه؟
ایشالله 4شنبه
تو اینجا شب نیست جمه شب مریم...حسن از مشهد زنگ زده بود


منم دیگه برم رفقا
خووووووش گذشت
شااااااد باشید
شبتون آروم
خداحافط همگی
شبخیر عزیزم
چرا چیزی نمیاد؟
بچه ها هستید؟
ببخشید یه کاری پیش اومد!!
مریم داشتم میرفتما!!!قم!منو زهرا تجربی!موفق باشی
بروبچ شبخیر ممنون که بودین
چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟

چی؟!
شب خوش
فاطمه جوووووووون سلام.


تولدمو چجوری بنویسم؟؟؟؟
22مرداد
مرسی ....
بچه ها من کامپوترم قاطی داره فعلا نمیتونم پست بذارم و جواب کامنتاتون بدم فقط میتونم تایید کنم!!
دعا کنید زودتر حل شه ممنون
تاحالا شده دلتون بی دلیل بگیره بزنین زیر گریه.بی دلیل.ندونی چته؟؟
من الان اینجوریم.هیشکی نیست؟؟؟
ارههه برا من زیاد پیش میاد!
سلللللام........ تونستی سر بزن